خلاصه: کسبوکارهایی که در نهایت، همهی تصمیمها، استراتژیها و حتی جزئیات روزمرهی آن، به تایید نهایی یک فرد خاص (معمولاً با عنوان غیررسمی «حاجی») نیاز دارد. این فرد، مالک یا مدیر قدیمی و صاحبنام کسبوکار است که کانون اصلی قدرت به شمار میرود.
مشخصات کلیدی:
-
سلسلهمراتب بسیار متمرکز: تمام قدرت تصمیمگیری، از انتخاب یک نرمافزار حسابداری جدید گرفته تا استخدام نیرو و تعیین استراتژی فروش، در نهایت به «حاجی» ختم میشود.
-
فرآیندهای نامشخص: مسیر انجام کارها بیشتر بر اساس روابط و «حرف حاجی» تعریف میشود تا بر اساس پروتکلهای نوشتهشده و استاندارد. ممکن است یک کار ساده برای گرفتن امضا باید از هفت خوان بگذرد، اما یک تصمیم بزرگ با یک تماس تلفنی از سوی حاجی گرفته شود.
-
مقاومت در برابر تغییر: از آنجا که حاجی سالهاست کسبوکار را با روشهای خودش به موفقیت رسانده، نسبت به هرگونه تغییر یا نوآوری (مثلاً دیجیتالمارکتینگ، اتوماسیون، روشهای مدیریت جدید) بدبین است. جملهٔ کلاسیک: «همین که تا الآن خوب جواب داده!»
-
ارتباطات شفاهی: دستورات بیشتر به صورت شفاهی و در حین گفتوگو (گاه در حال نوشیدن چای) صادر میشوند تا در قالب ایمیل یا یادداشت رسمی.
-
وفاداری شخصی: وفاداری کارکنان قدیمی به «شخص حاجی» مهمتر از عملکرد یا تخصص آنهاست.
مثالهایی از موقعیتهای کلاسیک در یک بیزینس حاجیمحور:
-
«بذار من فردا بپرسم نظر حاجی چیه…»
-
«حاجی گفتن این مدلش رو نمیخوایم، برگردونید به همون روش قبلی.»
-
(پس از ارائهٔ یک ایدهٔ کاملاً منطقی و پرداختهشده): «حاجی خوشش نیومد.»
-
استخدام: «پسرخالهٔ حاجی میاد فردا تو قسمت انبار شروع به کار میکنه.»
-
تکنولوژی: «حاجی به واتساپ اعتماد ندارن، بگو براتون فکس کنن!»
کاربرد این اصطلاح: این واژه لزوماً بار منفی شدیدی ندارد، بلکه بیشتر وضعیتی را توصیف میکند که در بسیاری از کسبوکارهای خانوادگی، سنتی و با قدمت بالا در ایران دیده میشود. درک این مفهوم برای کسی که میخواهد با چنین کسبوکاری تعامل یا در آن کار کند، ضروری است. موفقیت در این محیطها کمتر به دانش تئوری مدیریت و بیشتر به توانایی «مدیریت حاجی» و درک روانشناسی او بستگی دارد!